دنیا به امید زنده اس
امید ضمانتنامه ی نفس کشیدن ماست!درختا به امید یه بهار دیگه روز و شب های سرد و عریان زمستونو میگذرونن.خورشید به امید ساحل آرامش صبح فرداس که هر غروب تو اون گرداب سرخ سر فرو میبره.گنجشکا به امید خرده نون های سفره ی ما هر شب کز میکنن رو شاخه های درخت اون ور خیابون.رودها سر به صخره میکوبن از دشت و دره رد میشن چون امید دارن به هم آغوشی دریا!امید ضمانت نامه ی نفس کشیدن ماست و نی های نیستان به امید این زنده ان به امید این قد میکشن که یک روز به جای پنجه ی باد به جای تبر خشم هیزم شکن ،دستای خطاط بیاد سراغشون!
آره ... نی ها به امید قلم شدن رنده ان! چه عاقبت به خیره اون نیزار،چه عاقبت به خیره اون نیزاری که خوشنویس با چشم خریدار لا به لای نی هاش قدم میزنه.چقد خوش به حال اون نی که از فردا تو داره تو دستای اون خطاط میرقصه،بی منت نسیم صبح!
زنده باد رسم خطاط ...زنده باد ناله ی نی...زنده باد امید...زنده باد بال خدا.